پاهایش را می شورم،
و به سیمایش نظر می افکنم؛
و در محضرش، بدنم، ذهنم، و هر چه که دارم را
به عنوان پیشکش تقدیم میکنم.
چه روز مسرور کننده ایست
روزی که معشوقم،
آن گنج من،
به سرای من می آید!
هنگامیکه پروردگارم را می بینم،
تمامی بدی ها
از قلبم رخت بر می بندند.
"عشق من او را لمس کرده است؛
قلب من در اشتیاق آن اسم اعظم است که حقیقت است."
کبیر، این کمترینِ بندگان، آواز سر می دهد.
بنابراین
اینجا بخوانید.
درباره این سایت